نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز و پی در پی
دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری. خوشحال میشم به دفتر عشق هم بیای.. موفق باشی. یا حق
سلام آقا مجتبی .
خوبین؟
خیلی ممنونم از این همه لطف که به من دارین .
منم لینک شما رو گذاشته بودم اما آدرسش رو اشتباه زده بودم هی ارور می داد .
به همین خاطر منتظر بودم تا شما خودتون بیاین و آدرستون رو بنویسین تا من دوباره لینک رو بذارم .
وبلاگ شما هم خیلی جالبه .
از آشنای با شما خوشحالم .
ارادتمند: ثریا
سلام آقا مجتبی ! خوبین شما چقدر به من لطف دارین !!
: دی : دی با حال بود
ولی من اصلا دلم نمی خواد خاک گلوم سوت بشه !!