حال و حوصله ای باقی نمانده
کار کرد لوکوموتیو وار
بلعیدن غذا و قضای حاجت کردن
فکر و دود کردن
هر آنچه که می شد
جز مریض و میت هیچ ندیدن
مریض های اینجا
مردهای بیرون
مانند من
خنده های دروغین در اجتماع
گریه های حقیقی در انزوا
نخوردن قهوه و ندیدن تو
کر کنندگی این سکوتها
تا بحال اینقدر ساکن نبودم
تا بحال این قدر ساکت نبودم
غرق در سکون و سکوت
از خودم می ترسم
غرق شده ای روی آب / روی دستی که نیست / وخلق کل ِ شیٍ مِن ماء
بدک نبود
چه بسا عالی بود
ساکت بودن خوبه اما ساکن بودن........
از سکوت به سکون رسیدم
راکت شدم
سنگی در من رها کن
inja in akhar javabi ro dadi ke man mikhastam dar jaabe commenti ke gozashti bedam.man az rouye sen paiin umadam bedoun inke pardeha oftade beshan.az khodam mitarsam age mimoundam age hoghe haro ru nemikardam man.man mishodam
شاید روزی دیگر به سلامی جدید احتیاج پیدا کنی
همه چیز را نگو به همه کس
پرده ها محرم اسرار تو هست
پایین صحنه هم در اوج باشی
نخوردن قهوه و ندیدن تو! :s
-از خودم بدم میاد.
من از خودم میترسم کدام سخت تر است ترس یا نفرت
بسیار زیبا بود
قلم اشعارت سبز روزگارت خوش باد
بسیار لطف داری فرزانه شیدا عزیز
بر این خاکستری نوشته ها
oj.akh mojtaba ke na man jaye toam na to jaye man.sir shodan midouni yani chi?man sir shodam az nafas keshidan.are shayad salami jadid ama fek konam hala hala ha be kasi salami nadam felan vaghte khodahafeziye munde ta didare no.shayadm hagh ba toe kasi che midoune!!!
همه بازیچه این ثانیه های بی ثباتیم
همه چیز در دست ثانیه های بی احساس گمند
این خدا حافظی
و سلامی در وقتی دگر
ثانیه رغم میزنند بخت تو و من را
دوباره اوج خواهی گرفت زمانی که همه رهایت کنند حتی این افکار
...
هیچی ندارم که بگم
پس این سه نقطه چیست
ممنون شیدای عزیز که هنوز هم هستی
مگر تا آخر دنیا چقدر مانده است که همه با شتاب از هم میگذرند؟
گویا عشقهای امروزیمان هم فست فودی شده اند
از سفارش تا تحویل ۱۰ دقیقه
.
.
.
مجالی برای حرفهای داغ نیست قهوه ی یخ کرده ات را بخور
به انتهای دود سیگارت بنگر
فکر کن کارگردان زندگی ات هستی
پلان جدید را شروع کن
نور صدا حرکت
.
.
.
با آرزوی سالی پر از اتفاقات خوب سال نو مبارک(:
بازیگر زندگی
نقشی ناخواسته
حرف های داغ
.همه از سوازن بودنش میترسند
من از خویش
حرفی نمیماند
باز هم سکوت به معنای غریو است
باز هم فقط من کر میشوم
ـــــــــــــــــ
زیبا بود
انتهای دود سیگار
سر بلند باشی
بیا بریم رو پل / همون جا که سیگار می کشیدیم ..
دلم واسه پرسه زدن ها تنگ شده
واسه رو پل
واسه داد زدن ساعت ۱۲ تنهایی
:)
نمی دونم واقعا
دیوار ذهن شب مسموم است.
ترسم از ناگفته های این دل بی پیداست.
من خودم را هم نفهمیدم هرگز
عشق سخت تره احتمالا
خودتو داغون نکن, البته داغون میشی به طور طبیعی
پس وایمیستم همه فراموش کنن و برن حتا این افکار!
و کی خواهد شد که نقاب از چهره زردمان برداریم...و کی خواهد شد که ندیدن تو برایم بشکند و قهوه برایم باز عطر تو را گیرد...
...
..
.
ممنون مجتبی عزیز....پس تو هم مشهدی هستی برادر.....به به ...به به....من خودمبه نوبه خودم و دوستان خودم و خانواده خودم..یه خروار خاطره زیبا از مشهدی جماعت دارم....به به...از آشناییتان بسی مبسوط خاطر گردیدیم
سکته کرده واژیدن ات ؟